امام حسین
ميدانم تو را در ابر ديدم يا كجا ديدم
به هر جايي كه رو كردم فقط روي تو را ديدم
تو را در مثنوي، در ني، تو را در هاي و هو، در هي
تو را در بند بند نالههاي بيصدا ديدم
تو مانند ترنم، مثل گل، عين غزل بودي
تو را شكل توسل، مثل ندبه، چون دعا ديدم
دوباره ليلة القدر آمد و شوريدگيهايم
تب شعر و غزل گل كرد و شور نينوا ديدم
شب موييدن شب آمد و موييدن شاعر
شكستم در خودم از بس كه باران بلا ديدم
صدايت كردم و آيينهها تابيد در چشمم
نگاهم را به دالان بهشتي تازه وا ديدم
نگاهم كردي و باران يك ريز غزل آمد
نگاهت كردم و رنگين كماني از خدا ديدم
تو را در شمعها، قنديلها، در عود، در اسپند
دلم را پَرزنان در حلقه پروانهها ديدم
تو را پيچيده در خون، در حرير ظهر عاشورا
تو را در واژههاي سبز رنگ ربنا ديدم
تو را در آبشار وحي جبرائيل و ميكائيل
تو را يك ظهر زخمي در زمين كربلا ديدم
تو را ديدم كه ميچرخيد گردت خانه كعبه
خدا را در حرم گم كرده بودم، در شما ديدم
جمعه 27 آذر 1388 - 9:16:37 PM